در زبان تبتی برای خلاقیت یا خلاق بودن واژهای وجود ندارد. نزدیکترین ترجمه به آن “طبیعی” است. به عبارت دیگر اگر بخواهید خلاقتر باشید، فقط باید طبیعیتر باشید
هفته اخیر کتابی به نام “خودباوری در خلاقیت” که در گوشه کتابخانه جا خوش کرده بود، با آن رنگ جلد جذابش توجهم را به خود جلب کرد. بیشتر از این بابت مجذوبش شدم که نه تنها هیچوقت خودم را خلاق تصور نمیکردم بلکه معتقد بودم مدرسه و سیستم آموزشی خلاقیت را در وجودم خشکانیده(!) و قابل بازگشت هم نیست. باور اینکه خلاق نیستم در بیشتر مواقع باعث شده است پایم را از چارچوبها و اصول تعریف شده فراتر نگذارم و هر کاری را با توجه به مسیری که از قبل تعیین شده انجام دهم. بگذریم! کتاب برایم بسیار جالب بود و تصمیم گرفتم وبلاگی در مورد آن بنویسم. شاید جستوجوی خلاقیت گمشده، دغدغه افراد دیگری هم باشد
نویسندگان کتاب بر این باورند که خلاقیت نعمتی خدادادی نیست که فقط به بعضی افراد اعطا شده باشد بلکه همه از این موهبت الهی برخوردارند اما در برخی پرورش مییابد و در برخی دیگر زایل میشود. آنها باور دارند که میتوانیم در هر سن و موقعیت کاری دوباره خلاقیت درونی خود را باور و آن را احیا کنیم. البته که نمیتوان انتظار داشت پرندهای که سالها بال و پرش بسته بوده و یا فضای کافی برای پرواز نداشته است، به یکباره اوج بگیرد
پایه اصلی خودباوری در خلاقیت اعتقاد به توانمندیهایمان برای ایجاد تغییر در جهان پیرامون است، به این معنا که بپذیریم قادریم هر آنچه را که عزم کنیم، انجام دهیم. کن رابینسون، پیشروی متفکر در حوزه آموزش میگوید : در آموزش و پرورش، خلاقیت به اندازه سواد اهمیت دارد و باید با هر دو یکسان رفتار کنیم
خلاقیت در دنیای کسب و کار نیز اهمیت ویژهای دارد. در این زمینه، خلاقیت خود را در قالب نوآوری نشان میدهد. شرکتهایی مانند گوگل و فیسبوک خلاقیت کارکنانشان را شکوفا کردهاند تا بتوانند زندگی میلیونها نفر را تحت تأثیر قرار دهند. البته امروزه اکثر شرکتها متوجه شدهاند که کلید رشد و حتی بقا، نوآوری است. خودباوری، یعنی ایمان به ظرفیت خلاق خودمان، قلب نوآوری است و اشتیاق به دست گرفتن مهار سازمان را به همراه میآورد و مانع آن میشود که سازمان به دست جریان باد، این سو و آن سو برود
برای اینکه خلاقتر شویم، لازم نیست شغلمان را تغییر دهیم. دنیا به سیاستگذاران خلاق، مدیران، معلمان، رانندگان و مشاوران املاک خلاق بیشتری نیاز دارد. هر حرفهای که داریم، وقتی که نسبت به آن رویکردی خلاقانه داشته باشیم، به راهحلهای بهتری دست مییابیم. این کتاب برای چیره شدن به موانع ذهنی خلاقیتمان کمک میکند
یکی از پیشنیازهای دستیابی به خودباوری در خلاقیت، باور به پویایی مهارتها و توانمندیهای نوآوری است. اگر شما هم مثل من، در حال حاضر احساس میکنید فردی خلاق نیستید، اگر فکر میکنید من در این کارها خوب نیستم، باید این باورها را کنار بگذارید. باید باور کنید که یادگیری و رشد ممکن است. اگر تا ابد بخواهید در محدوده امن خود بمانید، هیچ گاه پیشرفتی رخ نخواهد داد
در هر فصل کتاب ابزارهایی معرفی شده تا ایدههای جدید را با خودباوری دنبال کنیم. نویسندگان کتاب که با تأسیس مدرسه طراحی استنفورد، به افراد کمک میکنند که قدرت خلاقیت خود را دوباره بازیابند، میگویند : حیرت زدهایم که چگونه تخیل، حس کنجکاوی و شجاعت افراد، به سرعت با مقدار کمی ممارست و تشویق تجدید میشود. برای آنها جوشش چشمه خلاقیت مانند این است که بفهمند مدتها در حالی که ترمزدستی اتوموبیلشان بالا بوده رانندگی میکردهاند و ناگهان لذت رانندگی آزاد را تجربه میکنند
در نهایت اینکه خلاقیت چیز عجیب و غریبی نیست که نایاب باشد. فقط کافیست مسائل را از نگاه دیگری ببینیم و البته ابزارها و تمرینهای کتاب هم در یافتن این خلاقیت گمشده موثر است